بررسی اجمالی نقش حکومت درشدت و ضعف اندیشه های فلسفی
چهار راه سکوت
چهار راه سکوت مردی که در انتخاب اش حیرت زده شده است
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب

مقدمه

درهراجتماعی به نحوی حکومت وجود داشته است. این حکومت در روند شکل گیری اندیشه های اجتماعی وفلسفی به گونه ای نقش ایفا کرده اند. در این نقش ها گاهی ایجادگر اندیشه ها یا هدایت گر یا تضعیف گر یا حمایت گر اندیشه ها بوده اند.

این بررسی درصدد بازتاب اجمالی نقش حکومت ها در شدت وضعف اندیشه های فلسفی است. مطالعه و بررسی نقش های همچون تضعیف گری وحمایت گری حکومت ها از اندیشه های فلسفی حایزاهمیت است. ازعدم نپرداختن به آن ما ازجوی و فضای رشد اندیشه های فلسفی در بی خبری قرار خواهیم گرفت. بی خبری برای کمال خواهان مقصود نیست، لذا مطالعه آن ضرورت دارد. روشن است که وقتی از حکومت حرفی به میان می آید ذهن ما به افراد وبرنامه ها واهداف آنان متمرکز می شود.

همچنین زمانی که ازاندیشه های فلسفی حرفی به میان می آید اذهان ما به فیلسوفان معطوف می شود. اندیشه های فلسفی ازفلیسوفان دور نیست وهر اندیشه ی فلسفی نتایج وبرونداد اندیشه یک فیلسوف است. هنگامی یک فیلسوف سرکوب یا محدود می شود به تبع آن اندیشه های فیلسوفانه ای او درتضعیف ومحدودیت قرار می گیرد. اگر آزادی او مورد تجاوز از سوی مخالفین قرارگیرد براندیشه های فلسفی اوتأثرمی گذارد. مخالفین فلسفه درطول تاریخ یا افراد ویا حکومت ها بوده اند که هر کدام به تناسب خودشان درشدت وضعف اندیشه های فلسفی نقش داشته اند. آن مخالفین در زمان ها ومکان های گوناگون می زیستند.گاهی آنان به یک جغرافیایی کوچک وگاهی به یک جغرافیایی بزرگ محدود می شدند.

دراین بررسی اجمالی اشاره به نقش حکومت ها درشدت وضعف اندیشه های فلسفی، باتوجه به زندگی فیلسوفان در حوزه غربی وشرقی به صورت نمونه ای می پردازیم. روش به کاررفته دراین بررسی توصیفی وتحلیلی است ، به گونه ای که مطالب را به شکل نمونه جمع آوری کرده مورد توصیف وتحلیل قرار داده ایم.

نقش حکومت درشدت وضعف اندیشه های فلسفی درغرب

اندیشه های فلسفی که نتایج و برونداد مسائل فلسفی یک فیلسوف است. فیلسوفان همه درقلمرو حکومت ها می زیستند و زندگی خارج ازقلمروحکومت ها نداشته اند. حکومت ها درزندگی اغلب فیلسوفان  تأثیرفراوان داشته است.هدف فیلسوفان رسیدن به حقیقت است. گاهی دراین مسیربامشکلات زیادی برمی خورند ازجمله موانع که حاکمان وقت فراروی فیلسوفان قرارمی دادند. فیلسوفان را محدود گاهی هم مورد آزار واذیت وحتی برخی فیلسوفان را به قتل رساندند. ازجمله سقراط است، همان گونه که درمحاکمه سقراط شاهدیم چگونه ازانشارافکارایشان جلوگیری صورت گرفته وسبب تضعیف اندیشه های فلسفی ایشان شدند. ایشان تعالیم اندیشه های فلسفی را نشروپخش می کرد.

 بگونه ای که سقراط جوانان شهر را دور خود جمع می‌کرد و آنان را به تفکّر درباره سخنان و کلماتشان ترغیب می‌کرد. او همشهریان آتنی‌اش را تشویق می‌کرد تا خدایانشان، ارزش‌هایشان و خودشان را مورد پرسش و ارزیابی قرار دهند.

 تا می‌دید که مردم به سهولت راجع به عدالت گفتگو می‌کنند، وی به آرامی می‌پرسید که آن چیست؟ این شرافت، فضیلت، اخلاق و وطن‌دوستی که از آن سخن می‌گویید؛ چیست[1]؟

 

اگر فضیلت با خردمندی و دانش معنا می‌شد، آن‌گاه مردمان می‌توانستند نتایج بلندمدت اعمالشان را پیش‌بینی کنند؛ و امیال و خواهش‌های خود را تحت نظم دربیاورند. هرچند در انسان مطلّع نیز شهوات وجود دارند، ولی او بهتر از جهّال می‌تواند بر خود مسلّط باشد. نیز در اجتماعی که بر پایه عقل و دانش باشد، نفع هر شخص در متابعت از قوانین خواهد بود.[2]ولی اگر خود حکومت پوچ و بی‌نظم باشد، و مقصود از آن خدمت و مساعدت به مردم نباشد، و بدون هدایت و راهنمایی مردم فرمانروایی صورت بگیرد، آیا می‌توان امید داشت که در چنین حکومتی اشخاص از قوانین پیروی نمایند و منافع خاصّ خود را تابع خیر کلّی عموم بدانند.[3]

سقراط می‌خواست مردان باکفایت را به قدرت برساند. از جوانان آتنی می‌پرسید:«اگر من بخواهم کفشی را تعمیر کنم، چه کسی را باید به این کار بگمارم؟» و پاسخ می‌شنید که «کفّاش را ای سقراط.» وی دروگران و مسگران و دیگران را نیز نام می‌برد، و سرانجام سوالی از این قبیل می‌پرسید که:«کشتی دولت را چه کسی باید تعمیر کند؟»[4] جواب های ازطرف مردم می شنید به همین طریق خودمردم آگاهی حاصل می کردند و به تفکر واداشنه می شدند؛ که سرانجام عدالت خواه وحقیقت جویی بارمی آمدند. این روش برای حکومت وقت غیرقابل تحمل بود. بالآخره سقراط را در سال ۳۹۹ پیش از میلاد، سقراط به فاسد کردن جوانان متهم شد.

 اتهام دیگر او بی‌اعتقادی به خدایان بود. سقراط را به دادگاه فراخواندند. دادستان‌های محکمه آنیتوس و ملتون مشهور، و لیکون گمنام بودند؛ که مجازات مرگ را برای سقراط خواستار شدند.[5] وی با اکثریت 60 یا 6 رای توسط هیئت داوران 500 یا 501 نفری به مرگ محکوم شد.

 افلاطون شاگرد سقراط آخرین روز حیات سقراط را این گونه نقل کرده است، یعنی همان روزی که سقراط در بحث و گفتگو درباره بقای نفس با دوستان خود، «کبس» (قیبس) و «سیمیاس»، گذرانید. وی پس از آنکه ماده حلاک کننده را نوشید و به حال مردن دراز کشید، آخرین کلماتش این بود: «ای کریتون (اقریطون)، به اسکولاپیوس (سقلابیوس) مدیونیم؛ پس ادای این دین را فراموش مکن.» وقتی زهر به قلب او رسید حرکت تشنج آمیزی کرد و درگذشت، «و کریتون، که این را دید، دهان و چشمهای او را بست. ای خقراطیس! این بود پایان کار دوست ما، آن مردی که می توانیم بگوییم بهترین مردم زمانه خود بود که می شناختیم، و هم خردمندترین و عادل ترین.»[6]

دیدیم که سقراط مسئله عدل و عدالت و فضیلت، یکی از مسائل فلسفی است و از اندیشه های فیلسوفانه ایشان سرچشمه می گیرد. به نشر و پخش آن می پردازد حکومت وقت آن را تضعیف نموده و حتی ایشان را به فاسد کردن جوانان و بی احترامی به ادیان محکوم به مرگ می کنند. این یک نمونه ای سرکوبی و تضعیف گری اندیشه های فلسفی توسط حکومت وقت در غرب بود. ناگفته نماند که هرگاه حکومت ها اندیشه فیلسوفی را می پذیرفت آن را توسعه و زمینه های گسترش و نشر و پخش آن اندیشه ها را مهیا می ساخت و به فیلسوفان اجازه فعالیت وسیعی داده می شد. حالا به نمونه سرکوبی وتضعیف گری وحمایت گری حکومت ها درشرق اشاره می کنیم.

نقش حکومت درشدت وضعف اندیشه های فلسفی درشرق

شرق ازخود فیلسوفانی داشته است. اندیشه های فلسفی، فیلسوفان درحکومت های وقت تأثیر گذار بوه است. گاهی مورد قبول حاکمان و دولتمردان قرار می گرفت وسبب تشدید، گسترش و توسعه آن اندیشه ها می شد. گاهی دولتمردان اندیشه های فیلسوفان را قبول نمی کردند و درصورت تهدید منافع شان درصدد سرکوبی آن ها برمی خواستند. به نقش تضعیف گری، محدود کنندگی وسرکوب گری اندیشه های فلسفی می پرداختند. این نقش را خواه مستقیم یاغیرمستقیم ایفا می کردند.گاهی مستقیم وارد عمل شده فیلسوفان را مورد اذیت وآزار قرارداده وگاهی زندانی و بابستن اتهام های سنگین برآنان، آنان را محکوم به مرگ می کردند و آثار آنان را به عنوان اندیشه های انحرافی ازاصول پذیرفته شده ای حکومت به آتش می کشیدند. گاهی غیرمستقیم برای حاشیه رانی اندیشه های فیلسوفان که منافی منافع حکومت بود برنامه های متعدد را طرح می کردند. بعضا توسط خود مقامات دولتی طراحی می شد وبعضی زمنیه ای را مساعد می کردند؛ که مردم خود به خود از اندیشه های فلسفی درتضاد منافع حکومتی شان هست. فاصله گرفته نفور پیداکنند و خواستار محدودیت  و تضعیف و یا حذف آن اندیشه ها و شود و یا اندیشه های متضاد آن را توسط اندیشمندان دیگر مطرح می کردند تا تضعیف شود و خود بخود جایگاه اش را ازدست داده منحل در اندیشه های دیگری شود. زمنیه های فروپاشی اندیشه های مخالف بوجود آمده وبا اندک تلاش آن اندیشه ها ریشه کن خواهد شد و پیروان آن جزء اندک آن هم بدون کدام تأثیر گذاری ونفوذ درجامعه باقی نخواهد ماند. به همین خاطر اندیشه های فلسفی درجوامع گوناگون فراز و فرودی داشته است. ازجمله درشرق اندیشه های فلسفی دارای شدت وضعف زیادی بوده است. به عنوان نمونه بعد ازانتقال فلسفه ارسطویی ازغرب به شرق که همزمان دین اسلام واندیشه های کلامی هم درجامعه جوانه زده بود از راه ترجمه وارد بلاد مسلمین شد. عده ازمسلمان اندیشه های فلسفی را مورد پرورش قرارداده از آن استفاده درجایش استفاده کردند. وقتی اندیشه های کلامی درمقابل فلسفه قرارگرفت ومتکلمین به رد اندیشه های فلسفی پرداخته وبرخی ازفلاسفه را تکفیرکردند که حکومت های وقت از فقه ها ومتکلمین حمایت داشتند به این حاشیه رانی افزوده شد. اندیشه های فلسفی توسط حملات برخی ازمتکلمین حمایت فقه ها که مستقیما به جامعه و حکومت ها سرو کارداشته بودند بدون شنیدن وتحقیق ازخود فیلسوفان وقت شان آنان را به کفر وبی دینی متهم کرده و خواهان مطرود کردن آنان ازجامعه شدند و ازحکومت وقت می خواستند که جلو اندیشه های انحرافی را بگیرد که مثال زنده آن اندیشه های فلسفی سهرودی ملقب به شیخ اشراق است. به گونه ای که شیخ اشراق در یکی از این سفرهایش که از دمشق به حلب می رفت، ملک ظاهر، پسر صلاح الدین ایوبی فرمانروای مشهور مسلمین را ملاقات کرد.ملک ظاهر، سخت مجذوب شیخ اشراق شد و از او خواهش کرد که در قصر وی اقامت گزیند.همین امر سبب شد که مورد بی مهری مقامات مذهبی حکومتی  شهر واقع شود و آنان برخی از اظهارات او را برای اسلام وحکومت خطرناک دانسته ومرگ او را خواستارشدند. ملک ظاهر با این درخواست مخالفت کرد ومقامات به صلاح الدین ایوبی نامه نوشتند و او نیزپسرش را تهدید به برکناری کرد. ملک ظاهر شیخ اشراق را زندانی کرد و وی، درسال 587ق /1191م درسن 38 سالگی به علت گرسنگی ازپا درآمد ویا او را خفه کردند.

 

[vii].[viii].

دیدیم که بامرگ شیخ اشراق اندیشه های فلسفی ایشان تضعیف شده وازگسترش تاحدی باز می ماند. هرچند توسط شاگرانش اندیشه های فلسفی او انتقال می کند. ولی بسا اندیشه های ناب او همرایش درخاک خفته باشد.

ولی ازیک سوی دیگراندیشه های فیلسوفی بنامی ابونصرمحمد بن محمد بن طرخان بن او زلغ، معروف به فارابی(257ه- 338ه) درزمان حکومت سیف الدوله حمدانی می زیست  ومورد حمایت وازعلمای دربربار ایشان بود[ix] و اندیشه های فلسفی او مورد نشر وپخش قرار می گرفت وحکومت وقت در گشترش اندیشه های فلسفی ایشان نقش داشته است.

ما دراین بررسی چند نمونه ای ازنقش حکومت ها در شدت وضعف اندیشه های فلسفی اشاره کردیم. فیلسوفان زیادی در تاریخ هست که توسط حکومت ها مورد حمایت قرارگرفته حتی پایه های اندیشه های حکومتی شان را از اندیشه های فیلسوفان گرفته و برای گسترش ونهادینه سازی آن اندیشه ها صدها نفرقربانی شده اند چه بسا جنگ های کشوری به سبب اعمال برخی اندیشه ها یک فیلسوف باشد. ازسوی دیگر زمانی که اندیشه های یک فیلسوف درتضاد با منافع حکومتی ویا زیر سوال بردن فرمانروایان یک حکومت شده است. حکومت های برای تدوام قدرت شان فیلسوفان را ازساحه نفوذ مردمی دورنگهه داشته وحتی در صدد تضعیف اندیشه های آنان برآمده اگرمقاومت کردند سبب حذف فزیکی برخی ازفیلسوف شده است.

 

نتیجه گیری

ازبررسی دونمونه نقش حکومت در شدت وضعف اندیشه های فلسفی در دوحوزه تمدنی غرب وشرق به این نتایج رسیدیم که:

1­- برخورد حکومت های در غرب وشرق براندیشه های فیلسوفان نزیک هم بوده است.

2­- هرگاه اندیشه های فلسفی را حکومتی قبول کند نقش حمایت گری بازی خواهد کرد وسبب گسترش وتوسعه آن اندیشه خواهد شد. بنا براین لازم است که فیلسوفان خود حاکمیت سیاسی را بدست گیرند تافرد شایسته حکومت برمردم باشند وهمچنان سبب گسترش حقیقت جویی ومباحث عقلانی شوند. اگر خود نمی توانند حاکم شوند حد اقل اندیشه های فلسفی را به حاکمان وقت خوب تفهیم کرده وجلوی تضعیف گری حکومت ها را بگیرند.

3­- در اتهام سقراط خواندیم ایشان به اغواگری جوانان وتوهین وبی احترامی به ادیان آن زمان متهم است. همچنان که دراتهام شیخ اشراق هم شبه این بوده است، چنانچه ایشان را مقامات مذهبی وقت به حرف های خلاف دین متهم می کردند. ایشان را حطرناک برای حکومت توصیف کردند و ازحاکم وقت تقاضی مجازات را نمودند.

این نشان می دهد که فیلسوفان و اندیشه های فلسفی هرگاه مخالف ادیان قرارگیرد دشمن آنان مضاعف خواهد شد. اگر فیلسوفان به ادیان زمان خودشان توجه لازم را می کردند. ومفاهیم فلسفی خودشان را درقالب ادیان مطرح می کردند شاید اندیشه های فلسفی به گونه دیگر مطرح بود.

4­- اندیشه های فلسفی به گونه بوده است؛ که کمترین تعامل را درجامعه بامردم داشته است. نسبت به مفاهیم بلند که درفلسفه مطرح هست، مخاطب کمتر داشته سبب انزوای فیلسوفان شده ونشرو پخش اندیشه های فلسفی کمترشده و ازنفوذ کمتری برخوردار بوده است. لهذا قدرت های وقت به آسانی فیلسوفان و اندیشه های آنان را سرکوب می کردند.

5­- هر گاه اندیشه ها فلسفی با ادیان توافق کرده به سوی هدف اصلی که همان حقیقت جوی و عدالت خواهی باشد. دست به دست هم دهد هر پایه های هر حکومتی را خواهد لرزاند.

 

منبع



[1]- ویل دورانت. تاریخ فلسفه. ترجمه عباس زریاب. چاپ بیست و یکم. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۷. صفحه ۸ تا ۱۵.

[2]- همان، ص 13.

[3]- همان، ص 14

[4]- راسل، برتراند.تاریخ فلسفه غرب، جلد اول:فلسفه قدیم. ترجمه نجف دریابندری. چاپ اول. تهران: شرکت سهامی کتاب‌های جیبی، ۱۳۴۰. صفحه ۷۸تا ۸۶..

[5]- همان، ص 122.

[6]-کاپلستون، فردریک، تاریخ فلسفه یونان و روم، ترجمه جلال الدین مجتبوی، انتشارات علمی و فرهنگی، 1327، صفحه 116 تا 120 و 135 تا 137.

 

[vii]-معلمی، حسن، فلسفه اشراق، تهران، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی  دانشگاهها، مرکز تحقیق و توسعه علوم انسانی، چاپ اول1387،ص 8.

 

[viii]- نصر، سید حسین، سه حکیم مسلمان،ترجمه احمد آرام،تهران،شرکت سهامی،چاپ پنجم،1380، ص 66.

[ix]-فاخوری  حنا، تاریخ فلسفه در جهان اسلام، ترجمه عبدالمحمد آیتی،تهران،شرکت انبشارات علمی و فرهنگی،چاپ هشتم،1386، ص 396.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





پيوندها



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 11
بازدید کل : 43538
تعداد مطالب : 40
تعداد نظرات : 6
تعداد آنلاین : 1


خبرنامه وبلاگ:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید


Show all


First menu

Second menu

Third menu

Fourth menu

Fifth menu